جهانگردى در متون قرآنى و حديثى با تعبير هجرت و مهاجرت آمده است و آن براى نخستين بار در تاريخ اسلام در اوايل بعثت اتفاق افتاد; اما به تدريجبه يك سنت تبديل شد و آثار مطلوبى به جا نهاد كه در اين مقاله تفصيل آن خواهد آمد .
جهانگردى، هجرت، مهاجرت، سفر، سياحت .
هجرت و جهانگردى يك سنت ديرينه اسلامى است و آثار مطلوبى درپى دارد و بايد شرايط مساعد توسعه آن را فراهم آورد; منتها بايد از آن به نحو شايستهاى بهره بردارى كرد .
جهانگردى در اسلام از همان آغاز كه با نام هجرت شروع شد . همواره در طول تاريخ اسلام ادامه داشت . گرچه در آغاز براى رهايى از شكنجه و آزار دشمنان صورت مىگرفت، ولى بيشتر هدف از آن تقويت اسلام و نشر آثار و فرهنگ اسلامى بودهاست .
نخستين هجرتى كه در اسلام رخ داد، هجرت حدود 85 نفر از جوانان تازهمسلمان بود كه با دستور پيامبر اسلام مكه را به قصد حبشه ترك گفتند (سيره ابن هشام، ج1 ص344 - 360) و آيين اسلام به دست اين مهاجرين در ديار حبشه شهرت يافت . در دوران خلفا پس از رحلت پيامبر، هجرت به اطراف كشور و آگاهى از اوضاع و احوال كشورهاى مجاور صورت مىگرفت و از جانب خلفا هيئتهاى رسمى گسيل مىشوند تا كسب اطلاع كرده، ضمنا زمينه را براى توسعه و نشر فرهنگ اسلامى آماده سازند . علاوه بر هيئتهاى سياسى كه به منظور بر قرارى روابط ديپلماتى اعزام مىشدند، در قرن سوم و چهارم هجرى شخصيات بارزى به جهانگردى دست زدند و آثار گرانبهايى از خود به يادگار گذاردند .
از جمله احمد بن ابى يعقوب ابن واضح يعقوبى (ت حدود 290ق) كه او را بحاثة فى التاريخ و اخبار البلدان ياد مىكنند . او در دو زمينه تاريخ و جغرافى محقق فرزانهاى به شمار مىرود . شرق و غرب كشورهاى آسياى ميانه و دور را گرديده و اطلاعات زيادى فراهم ساختهاست . او به تمامى بلاد فارس و ارمنستان و سپس شبه قاره هند و كشورهاى عربى و افريقايى، مغرب و اندلس (اسپانيا) سفركرده بود و عادت او بر اين بود كه از چگونگى احوال و اوضاع اجتماعى - سياسى كشورها به خوبى آگاه شود . از جمله آثار وى تاريخ گسترده اوست كه در آن رخدادهاى تاريخى را تا پايان سال 259 آوردهاست . ديگر كتاب البلدان است كه در شناخت اوضاع اجتماعى و فرهنگى و جغرافى شهرها از منابع ارزشمندى به شمار مىرود و نيز كتاب اخبارالامم و مشاكلة الناس لزمانهم و كتاب الممالك و المسالك و جز اينها .
ابوالحسن على بن حسين مسعودى (ت346ق) صاحب مروج الذهب از بزرگترين جهانگردان اسلامى به شمار مىرود . او را با عنوان الرحالة الكبير والمورخ الخبير ياد مىكنند . او بيشترين كشورهاى مجاور را گرديده و با شخصيات و رجال بزرگ ملاقات داشته و اخبار دست اول رااز افراد ذيربط به دست آوردهاست .
ولادت او در بغداد بود و به مصر و بلاد مغرب سفر نمود و در راه تحصيل دانش تا اقصى بلاد را پيمود . از همان ابتداى قرن چهارم به تمامى بلاد فارس، سپس شبه قاره هند تا آسياى دور و حتى جزيره سيلان و درياى هند سفر كرد . كشور پهناور چين و ماوراى آن را ديد و در اواخر نيمه اول همين قرن تمامى كشورهاى عربى و آسياى ميانه را پيمود و همواره در كسب اطلاعات بود .
او در اين زمينه آثار گرانبهايى از خود باقى گذارد كه از جمله آنها مروج الذهب، اخبار الزمان، التنبيه و الاشراف، و جز آنهاست كه امروزه مورد بهرهبردارى بسيار است .
عبيد الله بن خرداد به (ت300/280) از ايرانيان دانشمند و جغرافىدان بزرگ به شمار مىرود . در دائرةالمعارف اسلامى از او با عنوان جغرافى عظيم من اصل فارسى ياد شده است (ج1، ص149) . كتاب او المسالك و الممالك و نيز جمهرة انساب الفرس از بهترين كتابها در اين زمينه شناخته شدهاست . در دائرةالمعارف آمده است: «او از معتبرترين افراد مورد وثوق آن زمان بهره گرفتهاست . سر پرستى پست ويژه در خطه طبرستان و جمع آورى اخبار بلاد و شهرها به دو واگذار شده بود .
بلخى ابوزيد احمد بن سهل (ت322ق) جغرافىدان معروف در شهركى به نام شاستيان نزديكى بلخ ديده به جهان گشود . او از دانشمندان به نام و بر مذهب تشيع بود . او و كندى فيلسوف معروف فلسفه و جغرافيا را نزد ابى على جيهانى فراگرفت . كتاب او به نام صور الاقاليم معروفاست .
اصطخرى ابو اسحاق ابراهيم بن محمد فارسى (ت340ق) جغرافىدان نامى كتابى با نام تقويم البلدان نگاشته كه به نام المسالك و الممالك معروف گشته است . او اين كتاب را مانند سابقين خود با گشت و سياحت در بلاد جمع و تدوين كردهاست .
ابن حوقل ابوالقاسم محمد بن حوقل (ت حدود350ق) كه با عنوان رحاله جهانگرد سختكوش و جغرافىدان فرزانه، مشهور گشتهاست، تمامى كشورهاى اسلامى را شرقا و غربا پيموده و با دقتى كامل معلومات فراوانى از اين كشورها فراهم آورده و از نوشتههاى پيشين خود، مانند نوشتههاى ابن خرداد به و وزير جيهانى و قدامه نيز بهره گرفتهاست . اصطخرى از او خواست تا نقشههاى جغرافى او را تنظيم دهد و دقتبيشترى بخشد كه ابن حوقل تقريبا همان نوشتهها را با معلومات فرآهم آورده خود تكميل و كتاب المسالك والممالك را از رهگذر آن تاليف نمود .
ابو دلف مشعر بن مهلهل خزرجى (ت حدود390ق) شاعرى نغز نمكين گفتار كه شهره آفاق بود و بيشتر با صاحب بن عباد رفت و آمد داشت و از مساعدتهاى وى برخوردار بود و در سفرها از كتابهاى او بهرهمند مىشد . او شاعر رحاله وصف شده و او اولين جهانگرد اسلامى به شمار آمده است . بيشتر عمر خود را كه از نود سال گذشت، در سفرهاى دور و دراز صرف نمود . شوق فراوانى در آگاهى يافتن از عادات و رسوم و آداب ملتهاى مختلف داشت . عمان و رامهرمز و هند و كشمير و افغانستان را گرديد . سفرنامه او به نام عجائب البلدان معروفاست . ياقوت حموى و قزوينى صاحب كتاب عجائب المخلوقات از آن بهره جستهاند . ياقوت حموى در وصف شهرك دورق در خوزستان مشاهدات قابل توجهى از كتاب او نقل مىكند كه از دقت كاملى حكايت دارد .
حكيم ناصر خسرو قباديانى (394 - 481ق) از حكما و متكلمين نامى در قباديان حوالى بلخ تولد يافت . از اوان جوانى به تحصيل و علوم و معارف و تحقيق پرداخت و اديب و شاعرى فرزانه بود . نخستبه كارهاى ديوانى مشغول و سپس رها كرد و به جهانگردى و سير در آفاق و انفس پرداخت . در سفر هفتساله خود حجاز، آسياى صغير، سوريه و مصر را ديد و به خطه خراسان رحل اقامت گزيد; ولى آزارها ديد و به ناچار به كنج عزلت در يمكان بدخشان خزيد و سفرنامه معروف خود را در آنجا به سال 444 به رشته تحرير در آورد و ديگر كتاب زادالمسافرين است كه پس از مراجعت از سفر خراسان و مازندران و طبرستان نگاشت .
ابوريحان محمد بن احمد بيرونى رياضى دان و فيلسوف نامى (362 - 440ق) در بيرون يكى از قلعههاى داخل حدود خوارزم به دنيا آمد . او را با نام الفيلسوف الرياضى الفلكى الجواب ياد مىكنند . «جواب» به معناى جهانگرد سخت كوشاست . ولع شديدى به سير و سياحت و سفر در آفاق داشت . دوستار آگاهى از اوضاع جغرافى و بهرهگيرى از مظاهر طبيعتبود . سفر پر ثمرى به شبهقاره هندوستان داشت و تمامى نواحى آن را گرديد و با آداب و فرهنگ مردم آن زمين پهناور از نزديك آشنا شد و كتاب تحقيق ماللهند او از گرانبهاترين منابع شناخت احوال و اوضاع هند در آن زمان به شمار مىرود .
ابو عبيد بكرى عبدالله بن عبدالعزيز اندلسى (ت 487ق) پس از سفرهاى طولانى در شرق و غرب كتابى در شناختشهرها و كشورها و احوال و اوضاع بلاد به نام المسالك والممالك نگاشت .
ابن جبير ابوالحسن محمد بن احمد كنانى اندلسى (540 - 614ق) اديب و شاعرى فرزانه و دوستار علم و شناخت آثار و احوال بلاد بود . او را با عنوان رحالة اديب ياد كردهاند . به سير و سياحت علاقه فراوان داشت . سه مسافرت كنجكاوانه به شرق كشورهاى اسلامى دارد كه در سفر سوم در اسكندريه بدرود حيات گفت و در همين سفر اخير سفرنامه خود را به نام رحلة ابن جبير با عباراتى نغز و شيوا و پرمحتوا به رشته تحرير در آورد . امتياز آن بر رحله ابنبطوطه صداقت و دقت فراوان و خالى از مبالغه بودن گزارشهاى آن است .
ابن سعيد مغربى على بن موسى ابوالحسن (ت685ق) از نوادههاى صحابى جليل عمار بن ياسر مورخ، شاعر، اديب و دانشمندى فرزانه بود . زادگاه او شهركى در نزديكى غرناطه (اندلس) و در آن ديار شهره آفاق گشت . علاقه فراوان به گشت و سياحت داشت . به كشورهاى اسلامى مصر و عراق و شام سفر طولانى داشت و گزارشهاى خود را در اين سفر در كتابى به نام المغرب گردآورى نمود و پيوسته در سير و سفر بود تا در 75 سالگى در دمشق بدرود حيات گفت .
ابن بطوطه محمد بن عبدالله بن محمد (703 - 779ق) جهانگرد نامى تمامى كشورهاى اسلامى و آسياى دور را در مدت 27 سال گرديد و معلومات ارزندهاى از اين كشورها و آداب و رسوم ملتهاى گوناگون فراهم آورد . او را با نام اميرالرحالين (سرآمد جهانگردان) ياد مىكنند . سفرنامه او نياز به وصف ندارد و از شهرت به سزايى برخوردار است و با ارزشترين سفرنامههاى علمى به شمار مىرود كه تا امروز از معلومات و مندرجات آن بهرهمند مىشوند . بسيارى از مشاهدات او امروزه در شناختبرخى حيوانات و گياهان، علاوه بر مسايل جغرافى و فرهنگى مورد استفادهاست . غربيان به اين سفرنامه عنايتخاصى دارند و اين كتاب شهرت جهانى يافتهاست .
اينها نمونه هايىاست از جهانگردان جهان اسلام كه جهانگردى را وسيله شناخت و نشر معارف و تبادل افكار و انديشههاى علمى و فرهنگى قرار دادهاند و «فسيحوا في الارض; به گشت و گذار در پهناى زمين بپردازيد» (توبه، آيه 2) را به منظور «فانظر الى آثار رحمت الله; آثار گستره رحمت الهى را مشاهده كنيد» (روم، آيه 50) انجام دادهاند و آيه «ا فلم يسيروا في الارض فتكون لهم قلوب يعقلون بها; آيا در زمين گردش نكردهاند، تا دلهايى داشته باشند كه با آن بينديشند» (حج، آيه 46) و آيه «قل سيروا في الارض فانظروا كيف بدا الخلق; بگو: در زمين بگرديد و بنگريد چگونه آفرينش را آغاز كرده است» (عنكبوت، آيه 20) را نصب العين خود قرار دادهاند .
قرآن كريم و روايات، از جهانگردى با نام مهاجرت ياد كرده و به آن ترغيب نموده و آن را از اسباب توسعه فرهنگى و اقتصادى شمرده است: «و من يهاجر في سبيل الله يجد في الارض مراغما كثيرا و سعة; هركه در راه خدا مهاجرت كند، در پهناى زمين آسايش بيشتر و گشايشى به دستخواهد آورد» (نساء، آيه 100) . اين آسايش و گشايش، هر دو جهت مادى و معنوى را شامل مىشود . گسترش اقتصادى (تجارت و صنعت) هماهنگ با گسترش فرهنگى و علمى و سياسى پيش مىرود .
جهانگردى در گذشته با عنوان روابط تجارى و اقتصادى صورت گرفته است . تجار مسلمان، پيام اسلام را نيز با خود همراه مىبردند و بسيارى از ملتها در افريقا و آسياى دور از همين راه به آيين اسلام تشرف يافتند . پس از آن اهداف سياسى و علمى و فرهنگى نيز در جهانگردى مسلمانان مطرح شد و از اين سفرها و جهانگردىها ذخاير فراوان حاصل شد . مسلمانان به مصداق آيه كريمه «يا ايها الناس انا خلقناكم من ذكر و انثى و جعلناكم شعوبا و قبائل لتعارفوا» (حجرات، آيه 12) نسبتبه تمدن ملتهاى گوناگون آشنايى حاصل كردند و با بهرهگيرى از دستاوردهاى مختلف جهانيان تمدنى گسترده و استوار براى خود فراهم ساختند .
در اين آيه يادآور مىشود همه مردم از يك پدر و مادر پديد آمدهاند; لذا همه برادر و برابرند، و اين اختلاف نژادها و مليتها كه جهانيان را به دستهها و گروههاى گوناگون در آورده، هرگز آنها را از هم جدا نساختهاست; بلكه هر گروه بر حسب استعدادها و شرائط موجود خود دستاوردهايى دارند كه بايد مورد مبادله قرار گيرد و هر گروه با آشنا شدن با فرهنگ و تمدن ديگر گروهها، بهترين و شايستهترين را براى خود انتخاب كنند و با اين انتخاب متقابل، سطح فرهنگ و علم بشرى گسترش يافته، روز به روز ارتقا پيدا كند . آيه «فبشر عباد الذين يستمعون القول فيتبعون احسنه; بشارت باد بندگان شايسته مارا كه گوش فرا مىدهند و بهترين را انتخاب كرده، پيروى مىكنند» (زمر، آيه 17 و 18) به همين حقيقت اشارت دارد . اين كه آدمى با دستاوردهاى ديگران آشنا شود و بهترين و شايستهترين آنها را تشخيص داده، برگزيند، انتخاباست; نه تقليد .
زندهكردن جهانگردى، اينگونه نتايج نيك و شايسته و بلكه ضرورى را به دنبال دارد . آوردهاند كه در سفر پنج فايدهاست: زدودن غم از دل، كسب معيشت، به دست آوردن علم، آشنايى با فرهنگهاى گوناگون، دوستيابى، آن هم با افراد شايسته كه در سفر شناخته مىشوند .
در روايات، تعابيرى از قبيل سفر و سير و سياحت و هجرت در طلب علم و كسب معيشتبسيار به چشم مىخورد . امام صادق (ع) مىفرمايد: «سافروا تصحوا سافروا تغنموا; مسافرت كنيد تا سالم باشيد و مسافرت كنيد تا استفاده ببريد» (محاسن برقى، ج2، ص345) .
در حديث از پيامبر اكرم (ص) آمدهاست: «اوصى امتى بخمس: بالسمع، والطاعة، والهجرة، والجهاد، والجماعة; من امتم را به پنج چيز سفارش مىكنم: به گوشفرادادن، فرمانبردارى، جهانگردى، جهاد و وحدت» (مستدرك الوسائل، ج11، ص9) . بىترديد در اين روايت مراد از هجرت هجرت از مكه به مدينه نيست; زيرا «لا هجرة بعدالفتح; پس از فتح مكه هجرت معنا ندارد» (سنن ترمذى، ج3، ص75) ; لذا مقصود، هجرت از مناطق جهلزده به مراكز علمىاست .
در جلب جهانگردان دو هدف اساسى يعنى آشنايى با فرهنگ و تمدن ملتها، و نشر تعاليم اسلامى و تبليغ بايد منظور باشد . البته پىآمدهاى اقتصادى و سياسى هم به دنبال دارد; ولى هدف اصلى يك كشور اسلامى كه داعيه تبليغ رسالت دارد، همان آشنا كردن بيگانگان با فرهنگ و تمدن اسلامىاست و اهداف ديگر بايستى در رتبه دوم قرار گيرند .
بسيارى از بيگانگان آوازه اسلام را از دور شنيدهاند; ولى نمىدانند چقدر در پيشرفت تمدن بشرى تاثيرگذار بوده، و چه نوآورىهايى براى بهتر ساختن حيات جامعه انسانى به ارمغان آوردهاست . آنان نمىدانند، اسلام تنها براى ساختن حيات پس از مرگ نيست . «و ابتغ فيما آتاك الله الدار الآخرة و لا تنس نصيبك من الدنيا; و با آنچه خدايت داده سراى آخرت را بجوى و سهم خود را از دنيا فراموش مكن» (قصص، آيه 77) .
خداوند انسان را آفريده است تا حيات دنيا را، پيش از حيات آخرت، آباد سازد و آباد ساختن حيات آخرت به آباد ساختن حيات دنيوى بستگى دارد . «هو انشاكم من الارض و استعمركم فيها; او شما را از زمين پديد آورد و در آن شما را براى آبادساختن آماده كرد .» (هود، آيه 61) ; پس آدمى وظيفه دارد تا در آبادى زمين بكوشد و اين هدف و خواسته خدايى را جامه عمل بپوشاند .
ذوق سرشار و خلاقيت و هنر اسلامى - كه بر دست تواناى اسلامباوران فرزانه و فرهيختگان شايسته جهان اسلام، چه در رشته ادب يا فرهنگ يا هنر يا علم يا صنعت و آثار هنرى و نوشتارى مسلمانان در طول تاريخ با شكوه اسلامى پديد آمده و در ساختن تمدن بشرى نقش اساسى داشته و اسلام را دين زندگان معرفى مىكند، نه دين مردگان، بايد در معرض و ديد شيفتگان تمدنهاى اصيل، و پويندگان آثار هنرى و علمى بشر قرار گيرد و اين تنها با جلب جهانگردان شيفته ميسراست . خداوند درباره بيگانگان از دين توحيدى كه به محيط اسلامى روى مىآورند، مىفرمايد: «و ان احد من المشركين استجارك فاجره حتى يسمع كلام الله ثم ابلغه مامنه ذلك بانهم قوم لا يعلمون ; و اگر يكى از مشركان از تو پناه خواست پناهش ده تا كلام خدا را بشنود; سپس او را به مكان امنش برسان، چرا كه آنان قومى نادانند .» (توبه، آيه6)
نيز اسلام تحت عنوان مؤلفة قلوبهم سهمى از زكات را براى كسانى كه خارج ملتاند قرار داده تا دلهاى آنان را به سوى اسلام جذب كند و گرايش دينى و اسلامى در درونشان ايجاد نمايد; لذا وظيفه دولت اسلامىاست تا امكانات جلب جهانگردان را به سرزمين اسلامى - كه اصالت اسلامى بر آن حاكماست - فراهم سازد .
ضمنا بايستى برنامه جلب جهانگردان بيگانه به گونهاى تنظيم شود كه بيشتر تحت تاثير قرار گيرند . اگر جلب جهانگردان به گونهاى باشد كه احيانا فرهنگ منحط خود را در معرض نمايش دلباختگان اجانب قرار دهند و از اين راه عدهاى فريب خورده شوند و گمان برند فرهنگ و تمدن و آزادى هماناست كه آنان همراه خود آوردهاند، در آن صورت خطر عظيمى جامعه اسلامى را تهديد خواهد نمود و مخصوصا قشر زودباور كه هنوز در حالتخامى به سر مىبرند، تحت تاثير قرار گرفته، خواه و ناخواه، گرايشهاى اسلامى و ملى آنان به سستى مىگرايد .
جهانگردى كه در آيات و روايات از آن به هجرت و مهاجرت تعبير شده، پيشينه آن به صدر اسلام مىرسد كه براى اولينبار شمارى از مسلمان به منطور حفظ جان خود از مكه به حبشه نزد نجاشى رفتند; اما بعد هجرت به يك سنت جارى اسلامى تبديل شد و از اين رهگذر عالمان و جغرافىدانان بسيارى در ميان مسلمانان ظاهر شدند و آثار گرانسنگى به جا نهادند . هجرت و جهانگردى با اهداف مختلفى صورت گرفته است . گاهى به قصد حفظ جان و گاهى به منظور تجارت و زمانى به نيت طلب علم و بارى به جهت تبليع دين بوده است . اين پديده مىتواند آثار مطلوبى بر جاى نهد . از سويى رونق اقتصادى و از سويى ديگر تبادل علمى و فرهنگى به دنبال داشته باشد . منتها نبايد وسيله هجمه فرهنگى قرار بگيرد; بلكه بايد از رهگذر آن فرهنگ قرآنى و اسلامى ترويج پيدا كند .
قرآن كريم
نهجالبلاغة، تحقيق شيخ محمد عبده، بىچا، بيروت، دار المعرفة، بىتا
دائرةالمعارف الاسلامية، ترجمه عربى
آقابزرگ تهرانى، محمدمحسن; الذريعه الى تصانيف الشيعه، چ3، بيروت، دارالاضواء، 1403ق
ابنالاثير، على بنابى الكرم; الكامل فى التاريخ، بىچا، بيروت، دارصادر، بىتا، افستبيروت، دارالفكر، 1402 ق
ابن حجر، احمد بن على; تهذيب التهذيب، بىچا، بىجا، دارالكتاب الاسلامى لاحياء و نشر التراث الاسلامى، بىتا
ابنخلدون، عبدالرحمن (ت808ق)، مقدمة ابنخلدون، بىچا، بيروت، مؤسسة الاعلمى للمطبوعات، بىتا
ابنكثير، اسماعيل بن عمر; البداية والنهاية، ط1، بيروت، دار احياء التراث العربى، 1408ق
ابنهشام حميرى، عبدالملك; سيرة النبي (ص)، بىچا، مصر، مكتبة محمد بن على صبيح، و اولاده، 1383ق
امين عاملى، سيد محسن; اعيان الشيعة، بيروت، دارالتعارف، بىتا
برقى، احمد بن محمد بن خالد; المحاسن، بىچا، تهران، دار الكتب الاسلامى، بىتا
بغدادى، اسماعيل پاشا; ايضاح المكنون، بىچا، بيروت، دار احياء التراث العربى، بىتا
ترمذى، عيسى بن محمد; سنن الترمذى، ج5، بىچا، استانبول، گاگرى يايينلار، 1401ق
حاجى خليفه; كشف الظنون عن اسامى الكتب و الفنون، بىچا، بيروت، دار احياء التراث العربى، بىتا
حر عاملى، محمد بنحسن; وسائل الشيعه الى تحصيل مسائل الشريعه، ط5، بيروت، داراحياء التراث العربى، 1403 ق
خطيب بغدادى، احمد بنعلى; تاريخ بغداد، بىچا، بيروت، دارالكتب العلميه، بىتا
ذهبى، محمد بناحمد; سير اعلام النبلاء، ط7، بيروت، مؤسسة الرساله، بىتا
زركلى، خيرالدين; الاعلام، ط7، بيروت دارالعلم للملايين، 1986م
سهيلى; الروض الانف، بىچا، القاهرة، مكتبة ابنتيمية، 1410ق
كحاله، عمررضا; معجم المؤلفين، بىچا، بيروت، دار احياء التراث العربى، بىتا
مجلسى، محمد باقر; بحارالانوار الجامعه لدرر اخبار الائمة الاطهار، ط2، بيروت، مؤسسة الوفاء، 1403ق و ط3، بيروت، دار احياء التراث العربى، بىتا
مسعودى، على بنحسين; مروج الذهب و المعاون الجواهر، ج2، ط2، مصر، موسسة السعادة، 1384ق
نديم، محمد بناسحاق; الفهرست، تحقيق رضا تجدد، بىچا، تهران، بىنا، 1350ش و بىچا، بيروت، دارالمعرفه، بىتا
نورى، ميرزاحسين; مستدرك الوسائل و مستبط الوسائل، بىچا، بيروت، مؤسسة آل البيت لاحياء التراث، بىتا